Posts tagged ‘عبدالله شهبازی’
زمين و انباشت ثروت
عبدالله شهبازی
زمانی که موج سازمانیافته «جوابیهها» علیه من، با انتشار نامه آقای علی چنانه، مدیرکل روابط عمومی سازمان جنگلها و مراتع، آغاز شد، در بستر بیماری بودم و سه روز کامل با سرم تغذیه میکردم. در همان وضع، نامه ایشان را خواندم. این نامه را در شیراز تنظیم کرده بودند که با امضای آقای چنانه منتشر شد. «جوابیهای» بود مملو از تهمت و جعل و قلب، که برای استتار حقایق و خنثی کردن تأثیر سخنان من تنظیم شده بود تا مرا از جایگاه محققی مدعی و مدافع حقوق مردم و عشایر و حفظ مراتع و محیط زیست به موضع متهمی تنزل دهد که با ایجاد جنجال در پی تأمین منافع شخصی خویش است.
کمی بعد نامه سه صفحهای آقای محمدحسن حائری، مسئول دفتر امام جمعه شیراز، و جوابیههای شرکت احرار فارس و موقوفه نصیرالملک به دستم رسید و نیز اعلامیههایی که در شیراز توزیع شده و میزان جعل و توهین و افترا در آن بیشتر بود. تمامی این اهانتنامهها را، که از مضمونی واحد برخوردار است، به عنوان ضمایم رساله در دست انتشارم درج خواهم کرد. نامه سه صفحهای مسئول دفتر امام جمعه شیراز برایم حیرتانگیز بود به دلیل ژرفای بیتقوایی و ریاکاری و غرور جاهلانه مندرج در آن و ابعاد عجیب کتمان و تحریف حقایقی که وی بیش از دیگران مطلع است.
علاوه بر اهانتنامههای فوق، موجی بزرگ از شایعات نیز برای تخریب من آغاز شد؛ شایعاتی چنان سخیف که یا ساخته اذهان بیمار و کینهتوز و روانهای پریش و بیاخلاق است یا تباه کاران هراسان از عدالت.
مضحک است ولی شایع کردند و، با پیامهای کوتاه تلفن همراه، پخش کردند که مواضع و سخنان اخیر من، علیه تخریب گسترده مراتع توسط «مافیای زمینخوار شیراز»، برای دریافت «پناهندگی» از آمریکاست یا برای نامزدی در انتخابات مجلس و جلب رأی بیشتر از طریق ایجاد جنجال!
من چه نیازی به «پناهندگی» آمریکا دارم حال آنکه میتوانم به سادگی به این کشور سفر کنم؟ پنج سال پیش، برخی شخصیتهای متنفذ خواستار مهاجرت من به آمریکا و تصدی منصب مهم علمی در دانشگاهی شدند که بسیاری از اساتید ایرانی مقیم آمریکا در آرزوی آناند. نپذیرفتم زیرا حاضر نبوده و نیستم ارزشهایی را که خود و پدرم زندگی خویش را وقف آن نمودیم بفروشم؛ به هیچ قیمتی، هر قدر گران. قصدم اهانت به محققان شریف ایرانی مقیم آمریکا نیست؛ دعوتکنندگان کسانی بودند که پذیرش درخواست ایشان از نظر من ارزشفروشی بود. میتوان در آمریکا نیز بود و، مانند بسیار کسان، محقق و شرافتمند بود. میتوان در ایران زیست و در کسوت ارزشمداری کاسبکار و ارزش فروش بود.
ارزشفروشان کسان دیگرند نه من. ارزشفروشان کسانیاند که با تخریب و تفکیک و چپاول هزاران هکتار مراتع عشایر و اراضی مردم بیپناه میلیونها دلار به جیب میزنند و سرمایههای میلیاردیشان در دوبی در چرخش است. زمانی که میتوان در ایران، به سادگی، از طریق زدوبند با چند مقام و دریافت واگذاری صدها هکتار زمین از ادارات منابع طبیعی و امور اراضی یا پیمانکاری در عسلویه یا دریافت مجوز احداث برج، به دهها میلیون دلار دست یافت، کدام ابلهی به آمریکا «پناهنده» میشود؟
هماره آرزوی من زندگی در زادگاهم، کوهمره، بوده است نه آمریکا. برخی از کسانی که زمانی با من کار میکردند، سالی دو سه بار برای شرکت در کنگرههای علمی، به خرج میزبان، به آمریکا و اروپا سفر میکنند. ولی من، از سال 1372 تاکنون، حتی یک بار برای شرکت در چنین کنگرههایی، بهرغم دریافت دعوتنامههای متعدد در هر سال، از وطنم خارج نشدهام. حتی در همایشی علمی که چندی پیش در ترکیه برگزار شد، بهرغم اصرار برگزارکنندگان و بهرغم علاقهام به تاریخ عثمانی، شرکت نکردم.
در انتخابات مجلس نیز نه میخواستم نامزد شوم نه نامزد شدم. نویسنده همان نامه سه صفحهای پیشنهاد و پس از اعلام پاسخ منفی من اصرار کرد که باز نپذیرفتم. میگفت: «تو مانند افروغ نیستی که به مجلس نرود و در دانشگاه به تدریس بپردازد. تو برای دفاع از حقوق و مراتع عشیرهات مجبوری در قدرت شریک شوی وگرنه خردت خواهند کرد.» این عین جملات اوست. و اکنون میشنوم کسانی، علیالقاعده همین آقایان، فرم اینترنتی مربوطه را در وبگاه وزارت کشور به نام من پر کردهاند تا شایعات خود را واقعیتر جلوه دهند. تأکید میکنم که من نه ثبتنام کردهام و نه هیچگاه حاضر خواهم شد جایگاه علمی و اجتماعی خود را، برای نمایندگی در مجلس، ترک کنم. ساختمان مجلس جای من نیست؛ بهویژه به دلیل اعتیاد شدیدم به سیگار!
بیماری یک هفته پاسخ مرا به تأخیر انداخت. زمانی که آغاز کردم، دیدم که باید مسائل را از بنیان بازبینی کرد. ثمره کارم رسالهای شد با عنوان «زمین و انباشت ثروت: تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز». تاکنون یکصد و پنجاه صفحه از این رساله، در قطع وزیری، آماده انتشار است. تمامی اوقات خود را صرف اتمام این رساله کردهام و امید دارم در چند روز آتی به پایان برسد. متن نهایی شاید دویست صفحه یا بیشتر باشد.
رساله «زمین و انباشت ثروت: تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز»، در واقع، تبیین علمی و پژوهشی این گفته مقام معظم رهبری است در پیام مورخ 6 آبان 1381 ایشان به جنبش دانشجویی:
«مسابقه رفاه میان مسئولان، بیاعتنایی به گسترش شکاف طبقاتی در ذهن و عمل برنامهریزان، ثروتهای سربرآورده در دستانی که تا چندی پیش تهی بودند، هزینه کردن اموال عمومی و اقدامهای بدون اولویت، و به طریق اولی در کارهای صرفاً تشریفاتی، میدان دادن به عناصری که زرنگی و پررویی آنان همه گلوگاههای اقتصادی را به روی آنان میگشاید، و خلاصه پدیده بسیار خطرناک انبوه شدن ثروت در دست کسانی که آمادگی دارند آن را هزینه کسب قدرت سیاسی کنند، و البته با تکیه بر آن قدرت سیاسی اضعاف آنچه را هزینه کردهاند گرد میآورند.»
رساله فوق در چهار بخش تنظیم شده: در بخش نخست، برخی مبانی نظری را در تبیین مقولات مالکیت زمین و مرتع و عشایر مطرح کردهام؛ مباحثی که برای شناخت و بازبینی قوانین جاری به منظور پیشگیری از تاراج عظیم کنونی اراضی دولتی توسط اقلیتی ذینفود، و تخریب مراتع و جنگلها، از اهمیت بالفعل و مبرم برخوردار است. با توجه به دانش و تألیفات پیشین من در حوزه مردمشناسی عشایر ایران، ایل ناشناخته: پژوهشی در کوهنشینان سُرخی فارس (تهران: نشر نی، 1366) و مقدمهای بر شناخت ایلات و عشایر (تهران: نشر نی، 1369)، مطالعه این بخش از رسالهام را به مسئولان سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور توصیه میکنم.
در بخش دوم، مصادیق مشخص و عینی مباحث مندرج در بخش اوّل را بیان کردهام.
در بخش سوّم، به اهانتنامههای پخش شده علیه خود پاسخ دادهام. با مطالعه این بخش، خوانندگان ابعاد فریب و تزویر مندرج در این جوابیهها را، بهویژه در نامههای سازمان جنگلها و مراتع و دفتر امام جمعه شیراز، خواهند شناخت. متن کامل تمامی «جوابیهها» ضمیمه این بخش است.
بخش چهارم رساله فوق، حاوی دستاوردهای تحقیق گسترده من، به همراه اسناد و مدارک متقن، در زمینه مفاسد اقتصادی در فارس و برخی نقاط دیگر کشور است. این بخش برای انتشار نیست. آن را در چند نسخه معدود، به صورت بولتن، در اختیار برخی مقامات بلندپایه قرار خواهم داد.
رساله «زمین و انباشت ثروت: تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز» چنین آغاز میشود:
«در پی تهاجم گسترده برای تصرف، تخریب و فروش مراتع عشایر طوایف سُرخی در دشت سیاخ- دارنگون (حومه شیراز)، دو نامه سرگشاده، خطاب به مقامات عالی مملکتی، منتشر کردم؛ اولی (9 آذر 1386) به امضای بیش از یکصد تن از اهالی طوایف سُرخی و دومی (5 دی 1386) به امضای 907 تن از همان مردم. در 22 آذر نیز در دانشگاه شیراز، با عنوان «حکومت و فساد مالی در تاریخ معاصر ایران»، سخنرانی کردم. پیش از این، به دلیل کشاکشی که با «مافیای زمینخوار شیراز» بر من تحمیل شد، آماج برخی عملیات ایذائی بودم؛ پس از انتشار نامه اوّل رویهای مسالمتآمیز در قبال من در پیش گرفته شد و کوشیدند تا با وعدههایی راضیام کنند. پس از سخنرانی در دانشگاه شیراز، انتشار نامه سرگشاده دوّم و بهویژه پس از بیان مطالبی در دیدار با نمایندگان دانشجویان، که برای دلجویی به خانهام آمده بودند (8 دی 1386)، روّیه به سرعت عوض شد و مماشات و دلجویی پیشین جای خود را به توفانی داد که بیسابقه مینمود. جوابیهها و در واقع اهانتنامههای متعددی که به این و آن سو ارسال شد بخشی از این توفان است.
اینک مکلّفم برخی مباحث نظری و مصادیق عینی آن را بازگو کنم نه فقط برای دفاع از حیثیت علمی و اعتبار اجتماعی خود، که مهمترین حاصل یک عمر زندگیام بوده، بلکه برای تبیین علل و عوامل فسادی مزمن که آرمانهای والای انقلاب را به تباهی کشیده و خواهد کشید و جامعه ما را با چالشهای جدی سیاسی و فرهنگی مواجه کرده و خواهد کرد.
در رساله حاضر کوشیدهام اختصار را، حتیالمقدور، رعایت کنم و در بیان مصادیق تنها به گزیدهای از مهمترین موارد اکتفا نمایم. به منظور مراعات برخی مصالح و حفظ حریمها و حرمتها از بیان همه مسائل اجتناب کردهام. از ارائه بسیاری از اسناد و جزئیات خودداری میکنم ولی اگر زمانی ضرورت یافت، این موارد را نیز در معرض داوری همگان قرار خواهم داد. در این صورت، این رساله به «هشتمین کتاب» از زرسالاران من بدل خواهد شد؛ پژوهشی که تاکنون پنج جلد آن منتشر شده و دو جلد آن در مرحله تدوین است. این مجلدی است در حوزه تاریخنگاری روز ایران که هیچگاه تدوین آن را پیشبینی نمیکردم.»
برای جلوگیری از حوادث احتمالی، اعم از سوانح طبیعی و «غیرطبیعی»، متن آماده شده را، به همراه سایر یادداشتها و اسناد و مدارک مربوطه، در چند نسخه تکثیر کرده و به امانت گذاردهام.
جابر بانشی، دادستان عمومی و انقلاب شیراز، امروز در روزنامههای محلی شیراز مطالب مرا در رساله «زمین و انباشت ثروت: تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز» غیرمستند خواند و گفت: اگر شهبازی راست میگوید اسنادش را منتشر کند.
کسانی که این رساله 1461 صفحهای را خواندهاند میدانند که مستند است. اگر در مواردی اسناد و مدارک مربوطه درج نشده، یا برای جلوگیری از حجیمتر شدن رساله بوده یا انتشار اسناد را فعلاً، به ملاحظاتی، صلاح ندانستهام. در مورد جابر بانشی نیز مدارک کاملاً مستند است. از جمله، در مورد بیش از یکصد میلیون تومان دریافتیهای او از اوقاف در یک ساله اخیر، که به سمت دادستان شیراز منصوب شده، میتوان به ته چکهای اداره مالی اوقاف فارس مراجعه کرد. امیدوارم حراست اوقاف از چنین اسناد مهمی به نحو شایسته حفاظت کند و تحرکات مشابه زراندوزان را، در هر مقام و منصب، با دقت دنبال نماید. این پرداختهای مالی برای شخص بانشی بوده است. در بررسیهای آتی از سوی هیئت تامالاختیار اعزامی از تهران، که چندان دور نیست، صحت و سقم ادعاهای من محک زده خواهد شد.
من در رساله «زمین و انباشت ثروت» تنها به «مافیای زمین خوار شیراز» پرداختم؛ یعنی به مسئله زمین و تصاحب نامشروع و غیرقانونی آن. این بخشی از تکاپوی شبکه قدرتمند محلی فوق است که از پیوندهای عمیق و گسترده با همتایان خود در تهران و سایر نقاط کشور برخوردار است. در این رساله نخواستم متعرض قوه قضائیه و وضع اسفناک و فاجعهبار دادگستری فارس شوم بهرغم اینکه مستندات فراوانی در دست داشتم از جمله درباره قضاتی چون سبزواریان (قاضی ویژه پرونده شهر جدید صدرا). اگر آقای بانشی و سایر مسئولین دادگستری فارس علاقمند به انتشار تمامی دانستههایم هستند، رسالهای مستند درباره قوه قضائیه بهطور عام و دادگستری فارس بهطور خاص خواهم نگاشت. این رساله نیز حجیم خواهد بود. من، به جز یکی دو مورد که کاملاً ضرور بود (از جمله واگذاری زمین هشتصد هکتاری قیر و کارزین به نوه محمد نمازی)، ورود به حریم شخصی افراد را جایز ندانستم وگرنه درباره مسائل اخلاقی نیز میتوانستم مطالب فراوانی منتشر کنم. متأسفانه، برخی مصادیق اینگونه موارد در شبنشینیها و جلسات منعقده در باغات و استخرهای خصوصی با حضور تعدادی از مقامات و کارمندان دستگاه قضایی فارس و وکلای دعاوی ثبت شده است. اگر آقای بانشی حوصله خواندن و مداقه در مستندات رساله 1461 صفحهای مرا ندارند میتوانم برای صرفهجویی در وقت ایشان فایلهای تصویری یا صوتی از این جلسات را در وبگاهم منتشر کنم.
در یادداشت پیشین خود عنوان «مافیای شیراز» را به کار بردم نه «مافیای زمین خوار شیراز»؛ زیرا عرصه فعالیت این شبکه تنها «زمین» نیست: حوزه گسترده و متنوعی را در برمیگیرد از قاچاق اسلحه در شهرهای جنوبی و قاچاق ارز و سیمان و فولاد تا استفاده گسترده از «رانت» در مناطق آزاد انرژی نفت و گاز.
برای اجابت درخواست مقامات قضایی فارس به زودی اسناد مهمی منتشر خواهم کرد و گستردگی فعالیت این «مافیا» و نقل و انتقالات عظیم مالی آن را در حوزههای فوق نشان خواهم داد.
مطالب مربوط به سردار عبدالعلی نجفی نیز کاملاً مستند است. هماکنون، پرونده نجفی در سازمان قضایی نیروهای مسلح در تهران با جدّیت در دست رسیدگی است.
در مورد فاجعه اسفبار بمبگذاری در کانون رهپویان وصال، که نحوه اطلاع رسانی درباره آن ابهامهای فراوانی را ایجاد کرده، بررسی دقیقی انجام داده ام که نتیجه آن را نیز به زودی منتشر خواهم کرد.
بعدالتحریر:
نحوه انعکاس خبر سخنان بانشی از سوی آقای صدری، خبرنگار ارشد «ایسنا»، برایم جالب بود. روزنامههای محلی شیراز در «تیول» مافیای فوق است و اگر کسی نیز استقلالی داشته باشد جرئت نفس کشیدن ندارد. به این دلیل، در ماجرای انتشار رساله من و پیامدهای آن این روزنامهها یا سکوت کردهاند یا به انعکاس مغرضانه، علیه من، دست زدهاند. سرشناسترین این روزنامهنگاران محمدحسین شفاعتیان، مالک روزنامه نیم نگاه، است که کارمند ساده بود و در دوران دولت آقای خاتمی، با وصل کردن خود به «جبهه دو خرداد»، به ثروتهای دهها میلیارد تومانی رسید. یک قلم دارایی ایشان ساختمان سی طبقه هتل چمران در بلوار چمران است؛ در جوار باغات وسیعی که اخذ مجوز آن بدون برخی حمایتها مقدور نبود. گویا چند تن از زراندوزان نوکیسه نیز اخیراً با او شریک شدهاند. صمد رجاء، شهردار وقت شیراز و معاون عمرانی کنونی استانداری فارس، امتیازات و پولهای کلان به شفاعتیان میداد تا عکس بزرگ او را در صفحه اوّل چاپ کند. رابطه شفاعتیان با بسیاری از مقامات قضایی و غیرقضایی استان، از جمله استانداری و شهرداری و اوقاف و غیره، افشاگر بسیاری مسائل خواهد بود. پرونده تخلفات رجاء و شفاعتیان در ماجرای هتل چمران هماکنون در شورای شهر شیراز مطرح است.
دفتر امام جمعه شیراز در روزهای اخیر نامهای برای روزنامههای محلی شیراز و خبرگزاریها و صدا و سیما و واحد مرکزی خبر ارسال کرده و اعلام نموده که به «اصحاب رسانه» در فاز دو مؤسسه فلاحت سیاخ تخفیف ویژه خواهد داد. در این نامه اعلام شده که پس از تخفیف ویژه قیمت هر قطعه 1400 متری ده میلیون تومان میباشد که با سی در صد تخفیف مجدد هفت میلیون تومان به «اصحاب رسانه» واگذار خواهد شد.
قیمت باغات 2800 متری فاز دو مؤسسه فلاحت در سیاخ دارنگون 25 الی 40 میلیون تومان است. به این ترتیب، مؤسسه فلاحت هر قطعه 1400 متری را به نصف قیمت و کمتر به «اصحاب رسانه» میفروشد. این یعنی حق السکوت و رشوه علنی برای جلوگیری از انعکاس مندرجات رساله من در مطبوعات و رسانههای شیراز! جای مطبوعات مستقل و آزاداندیش فارس و روزنامهنگاران آزاده فارسی خالی که در دوران انقلاب مشروطه و سالهای پس از شهریور 1320 در صحنه ایران میدرخشیدند.
منبع وبسایت دکتر عبد الله شهبازی